از سـرگـرمی های دهـه شصتـیـا و هفتادی ها بـالا رفتن از رخـتـخـواب ها بـود!
خـدا میدونـه چند بـار رخـتـخوابـها ریـزش کردن و موندیم زیـر آوار!
لـذت صعـود از این رختـخوابها بـرابری میکرد بـا صعـود بـه قله دمـاوند
لـــذت بـــردم کـــــــه میگــــم!
از سـرگـرمی های دهـه شصتـیـا و هفتادی ها بـالا رفتن از رخـتـخـواب ها بـود!
خـدا میدونـه چند بـار رخـتـخوابـها ریـزش کردن و موندیم زیـر آوار!
لـذت صعـود از این رختـخوابها بـرابری میکرد بـا صعـود بـه قله دمـاوند
لـــذت بـــردم کـــــــه میگــــم!
نام کتاب:آموزش تکواندو | ناشر: فدراسیون تکواندو |
|||
نویسنده: نامعلوم |
زبان:فارسی | قالب:PDF | صفحات: ۱۰ | حجم: ۴۴۷ Kb |
توضیح مختصر: این کتاب شامل اصطلاحات،تغذیه،اخلاق وآموزش فرم و سایر مطالب مرتبط با ورزش تکواندو است.
|
امام علیه السلام حاضر شد و فرمود:
این دروغگو است و زینب سلام الله علیها در فلان سال وفات کرده است.
متوکل پرسید : آیا غیر از این، دلیلی برای دروغگو بودن هست؟
امام علیه السلام فرمود: بله و آن این است که گوشت فرزندان فاطمه سلام الله علیها بر درندگان حرام است. تو این زن را به قفس درندگان بینداز تا معلوم شود که دروغ می گوید.
متوکل خواست او را در قفس بیندازد، او گفت: این آقا می خواهد مرا به کشتن بدهد، یک نفر دیگر را آزمایش کنید. برخی از دشمنان امام علیه السلام به متوکل پیشنهاد کردند که خود امام علیه السلام داخل قفس برود.
متوکل به امام عرض کرد: آیا می شود خود شما داخل قفس بروید؟! نردبانی آوردند و امام علیه السلام داخل قفس رفت و در داخل قفس شش شیر درنده بود.
وقتی امام علیه السلام داخل شد شیرها آمدند و در برابر امام علیه السلام خوابیدند و امام علیه السلام آنها را نوازش کرد و با دست اشاره می کرد و هر شیری به کناری می رفت.
وزیر متوکل به او گفت : زود او را از داخل قفس بیرون بیاور و گرنه آبروی ما می رود.
متوکل از امام هادی علیه السلام خواست که بیرون بیاید و امام علیه السلام بیرون آمد. امام فرمود : هر کس می گوید فرزند فاطمه (سلام الله علیها) است داخل شود.
متوکل به آن زن گفت : داخل شو. آن زن گفت : من دروغ می گفتم و احتیاج، مرا به این کار وا داشت و مادر متوکل شفاعت کرد و آن زن از مرگ نجات یافت.
منابــع :
- بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۴۹ ح ۳۵ چاپ ایران.
- منتهی الامال ج ۲ ص ۶۵۴ چاپ هجرت.